اینجا
خورشید که می آید
صبح می شود
به همین سادگی!
آدم ها می آیند و می روند
و خورشید که می رود
شب می شود
همه می میرند انگار!
(ساعت خواب و بیداری ِ آدمها
مثل دنیای کوچک من نیست )
اینجا
همه دروغ می گویند
همه نگاه ها ازآدم فرار می کنند
و من از دروغگو ها متنفرم
اینجا
نگاه ها فرسوده اند
هوا سرد نیست
سنگین است
(چقدر هضم هوای سنگین سخت است!)
اینجا
همه با هم قهرند انگار
و انتظار تنها وجه تفاهم آدم ها ست
اینجا
همه منتظرند
همه منتظریم
اینجا درست زیر پای آسمان است…