آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

آسمان سربی رنگ..من درون نفس سرد اتاقم دلتنگ

من گرفتار سنگینی سکوتی هستم..که گویا قبل از هرفریادی لازم است

نیست هیچ بارانی اینجا..

در کنار  پنجره

من

حسرت  یک قطره باران

آسمانی گرم  و  روشن

ابر ها

  در کوچ  فردا

با  وجودش در زمستان

آرزوی نم نم آن

بس نگاهها آسمانی

نیست هیچ بارانی  اینجا

 

با وجود  باد خشمگین

شهر پیدا نیست هر جا

گرد و خاک هم در هوایش

می پرند

 حیران و ویران

در خیالم

  با نگاهش

نم نم باران چه زیبا

تا بشوید شهر تشنه

نیست هیچ بارانی  اینجا

 

موج

 در ساحل چه زیبا

می نشیند روی سنگها

قایق صیاد را او

می برد

 در خواب و رویا

ماهیان رنگ  رنگش

در دل دریا فراوان

منتظر

 از ریزش آن

نیست هیچ بارانی  اینجا

 

******

گرچه باران نیست .خیالی هم نیست .

چون همه باران ز چشمان خودم جاریست.

 

به یاد روزهای ابری ..خواهر من هم .....!!!!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد